در حال بارگذاری ...

با اساتید علوم انسانی مثل حقوق و فلسفه که صحبت می کردم بسیار علاقمند به علومی هستند که از ایران در آنجا طرح شود. مثلا به استادی برخوردم که قانون اساسی ما را ترجمه کرده و مقالاتی تحلیلی هم در مورد آن نوشته و بر مردم سالاری دینی در کشور ما تاکید کرده بود که اتفاقا این مردم سالاری دینی عملا رقیبی برای لیبرال دموکراسی در این کشورهاست و مدلی متفاوت است که در کشورهایی مثل بنگلادش مورد استقبال قرار گرفته است. همین بنده خدا به ما می گفت بیایید کتب شهید مطهری را ترجمه کنید و در اختیار ما قرار دهید تا ما اینجا آنها را تدریس کنیم که ما متاسفانه تا کنون نتوانسته ایم چنین کنیم.

 بوشهر24: متولد 1353 بوشهر و از حافظان و قاریان بنام کشور، که افتخارات بسیاری هم در این عرصه کسب کرده است. نفر اول مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه در سال۷۶، مقام دوم مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه در سال های۷۳، 75و۸۱، مقام سوم مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه در سال۷۸، مقام اول مسابقات بین المللی قرآن کریم سوریه در سال۷۳، مقام اول مسابقات بین المللی قرآن کریم لبنان در سال های ۷۳و ۷۵، مقام سوم مسابقات بین المللی قرآن کریم مصر در سال ۷۶ و مقام اول مسابقات بین المللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران در سال۸۱ از جمله این افتخارات است. دیانت که لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته مهندسی برق مخابرات و از دانشگاه صنعتی شریف اخذ کرده، عضو هیئت علمی دانشگاه خلیج فارس می باشد. او که به واسطه صوت دلنشین خود به کشورهای اسلامی متعددی سفر کرده و به تبلیغ پرداخته است، اواخر دولت گذشته به سمت رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در بنگلادش منصوب شده و حدود ده ماه در این کشور زندگی کرده است. در ادامه می توانید حاصل گفتگوی "بوشهر24" با دکتر رضا دیانت، در مورد شرایط و ویژگیهای کشور و مردم بنگلادش را مطالعه کنید: 
 
بنگلادش کشوری است با بیش از 150 میلیون نفر جمعیت در مساحتی تقریبا یک دهم مساحت ایران که در واقع فشردگی جمعیتشان بیست برابر کشور ماست. در این کشور بارندگی بسیار زیاد است به طوریکه سالانه دو تا چهار متر باران می بارد و عملا جای خشکی پیدا نمی شود؛ حتی بعضا مشاهده می شود که زمین جلبک می زند. از این رو در آنجا کشاورزی یک شغل رایج است، اما خام فروشی می کنند و سیستم توزیعی مناسبی هم ندارند؛ محصولات کشاورزی زیادی هم سالانه از بین می رود. آنها سالانه 40 میلیون تن برنج تولید می کنند. که همین برنج قوت غالبشان است و در وعده های مختلف هم از این برنج ها مصرف می کنند. سالی 5 میلیون تن برنج هم دور ریز می شود؛ یعنی دو برابر تولید برنج کشور خودمان! 
زبان فارسی، یک زبان مقدس 
بنگلادشیها سالها با ایران در ارتباط بوده اند. حتی در مقاطعی زبان دربار آنها، فارسی بوده، که البته با ورود انگلیسی ها، زبان فارسی به مرور زمان حذف و زبان انگلیسی جایگزین شده است. همین امر باعث شده که ایران و زبان فارسی جای پای خوبی در میان مردم آن سرزمین داشته باشد. حتی از حافظ هم برای شعر خوانی در آنجا دعوت شده که حافظ هم ظاهرا در این رابطه شعری دارد که می گوید: «شکر شکن شوند همه طوطیان هند – زین قند پارسی که به بنگاله می رود». به همین دلیل است که در زبان هندی کلمات فارسی زیادی وجود دارد و بخش قابل توجهی از اردو هم فارسی است. در زبان بنگالی هشت-نه هزار کلمه فارسی وجود دارد که حدود 10 - 15 درصد کلمات آن می شود. بنگالها شاعرانی دارند که تحت تاثیر حافظ و فردوسی بوده اند، به گونه ای که شخصیتی در آنجا وجود دارد به نام «منیرالدین یوسف» که هفده سال از عمرش را صرف ترجمه شاهنامه به بنگالی کرده که تاکنون دو مرتبه شاهنامه در بنگلادش چاپ شده است. علاقه به شاهنامه به حدی است که حتی برخی گروههای تئاتری بنگالی داستان های آن مثل نبرد رستم و اسفندیار را اجرا می کنند. 
یکی از فرصتهای بنگلادش و شبه قاره هند که متاسفانه در حال تبدیل شدن به تهدید است، مدارس دینی آنجاست؛ تهدید از این نظر که وهابی ها سعی در نفوذ در این مدارس دینی که همان حوزه های علمیه است دارند و برای آن هم تلاش می کنند. ویژگی قابل توجه این مدارس دینی، جایگاه زبان فارسی در آن هاست به طوری که این زبان هنوز هم در این مدارس حضور دارد و همچون عربی، زبانی دینی و مقدس تلقی می شود؛ جزء درسهای اجباریشان هم هست. هنوز شعرهایی که در گذشته با استفاده از آنها در حوزه های خودمان «نحو» را فرا می گرفته ایم و آموزش می داده ایم، در این مدارس مورد استفاده قرار می گیرد و من خودم دیدم که در کتابهای آنها این شعرها وجود دارد. یا بخشهایی از گلستان و مثنوی معنوی به عنوان درس، خوانده می شود، آن هم به صورت اجباری. همین ها هم هست که فارسی را برای آنها مقدس کرده است. حتی اگر زبان فارسی را هم بلد نباشند شعرها را حفظ کرده و تکرار می کنند.
هرکس در مقابل آمریکا بایستد بنگالها خوششان می آید 
در بنگلادش و به طور کلی شبه قاره، ایران عملا به یک مدل تبدیل شده و برای مردم آن منطقه یک «مدینه فاضله» است. متاسفانه ما از ظرفیت های مردم آن منطقه استفاده نکرده ایم. بنگلادش چون یک کشور فقیر و نیازمند کمک کشورهای دیگر است، ظرفیت قابل توجهی برای کار دارد. از سوی دیگر مردم بنگلادش هم به شدت به ایران علاقه دارند. 
انقلاب اسلامی و حرکت استکبار ستیزی آن در منطقه موج ایجاد کرده که البته شدت و ضعف هایی هم داشته و دشمنی هایی هم ایجاد کرده است. مثلا عربستان سعودی بر خلاف جریان انقلاب تلاش می کند؛ یا صدام که در آنجا روزنامه ای را با نام «انقلاب» راه اندازی کرده که البته این روزنامه امروزه مواضع تعدیل شده ای دارد و مثل گذشته نیست. نفرت از آمریکا در میان مردم منطقه هم در علاقه به ایران بی تاثیر نبوده است. حتی وقتی امریکا به عراق حمله کرد صدام در میان این مردم به یک قهرمان تبدیل شد و همین نفرت از آمریکا است که در مقطعی بن لادن را هم به چهره ای بدل کرد. واقعا نفرت از امریکا در میان این مردم وجود دارد؛ هر کس در مقابل امریکا بایستد اینها خوششان می آید. اما متاسفانه به عمل منجر نشده و تا الان در حد تشویق امثال ایران باقی مانده است. در حقیقت بنگالها خیلی هم حاضر به پذیرش خطرهای تقابل با امریکا نیستند. شاید عامل آن هم همان فقر باشد؛ یکی از اساتید آنجا می گفت اگر شما فرضا یک میلیارد دلار کمک کنید، امریکا صد میلیارد کمک می کند؛ طبیعی است که ما شما را رها کنیم و به سمت امریکا برویم! 
فعالیت گسترده آمریکا، انگلیس و وهابی ها در بنگلادش 
ما به راحتی می توانستیم در بنگلادش کار کنیم. من به عنوان رایزن فرهنگی بدون فیلتر خاصی که بعضا مرسوم است، به راحتی به اماکن مختلف عمومی مثل دانشگاهها می رفتم. شرایط هم به گونه ای است که به راحتی می توان تاثیرگذار بود. این شرایط برای دیگر کشورها هم بعضا مهیا است لذا در بنگلادش خانه های فرهنگ متعددی از کشورهای مختلف مثل آمریکا و انگلیس وجود دارد. فعالیت های این کشورها و گروههای مسیحی به حدی است که در کشوری که اصلا مسیحی وجود نداشته اکنون عنوان می شود که پنج میلیون مسیحی زندگی می کند. که این کشورها و گروهها بسیار هم برای ترویج تفکرات خودشان در این کشورها زحمت می کشند. بعضا کشیشهایی وجود دارند که حتی در روستاهای بنگلادش هم تبلیغ می کنند؛ می روند کنار مردم فقیر می نشینند و به آنها کمک مالی می کنند. یا وهابی ها هم با چنین روحیه ای در این کشور فعالیت می کنند. 
سه چهارسال پیش سفارت آمریکا، امام جمعه های شهرهای مختلف بنگلادش را جمع کرده و در مورد خطبه های نماز جمعه به آنها مشورت داده بود که مثلا آنها در این خطبه ها چه بگویند و یک لپ تاپ هم با مارک اپل به هرکدام هدیه داده بود. ببینید در چه سطحی با آنها ارتباط برقرار می کنند. از سوی دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هم در آنجا فعالند و سرمایه گذاری و تبلیغ می کنند. عربستان سعودی در آنجا بیمارستانهایی زنجیره ای به نام ابن سینا احداث کرده است که همین حرکات در میان برخی از بنگالها، نسبت به وهابیت دلبستگی ایجاد کرده است. 
اشتراک ما با بنگالها 
متاسفانه در حالی که بزرگان ما در کشورهای اروپایی کار می کنند و در آنجا دفاتر فرهنگی تاسیس کرده و به کار می پردازند-که البته خوب است که در آن مناطق کار شود- اما آنچنان به کشورهایی از جمله بنگلادش توجه نشده است؛ به طوریکه در بنگلادش که 120 میلیون مسلمان وجود دارد، هیچ کدام از مراجع ما هنوز دفتری در این کشور ندارند. که نتیجه آن هم این است که در میان این جمعیت عظیم مسلمان، 20 هزار شیعه بیشتر وجود ندارد. در حالی که به شدت عشق به اهل بیت در میان مسلمانان اهل سنت بنگلادش زیاد است. مثالی عرض کنم؛ در نماز جمعه هایشان در ابتدای خطبه، اول بر پنج تن صلوات می فرستند، بعد بر خلفا. یا مثلا روزهایی مثل عاشورا و نیمه شعبان در بنگلادش تعطیل است و مردم برای امام حسین به عزاداری می پردازند. البته گروههای وهابی هم وجود دارند، اما عموم مردم هم به اهل بیت و هم به ایران - جدای از رویکرد مذهبی - بسیار علاقمندند و این علاقه همانطور که عرض کردم هم نتیجه زبان و هم سابقه تمدنی ایران در آنجاست، که انقلاب اسلامی هم جنبه دیگری به این علاقه بخشیده است. 
اگر ما بر این زبان مشترک تاکید کنیم و در مساجد آنجا فعالتر باشیم می توانیم بیشتر تاثیرگذار باشیم. قرآن و علاقه به اهل بیت نقاط مشترک ما با مردم بنگلادش است. در آنجا چندین بار برای قرائت قرآن دعوت شدم. مثلا در نماز جمعه ده هزار نفری می گفتند بیا قرآن بخوان. خیلی هم برایشان جالب بود که یک رایزن فرهنگی می آید در جمع مردم و قرآن می خواند. 
مطالبه استاد بنگالی برای ترجمه کتب شهید مطهری 
با اساتید علوم انسانی مثل حقوق و فلسفه که صحبت می کردم بسیار علاقمند به علومی هستند که از ایران در آنجا طرح شود. مثلا به استادی برخوردم که قانون اساسی ما را ترجمه کرده و مقالاتی تحلیلی هم در مورد آن نوشته و بر مردم سالاری دینی در کشور ما تاکید کرده بود که اتفاقا این مردم سالاری دینی عملا رقیبی برای لیبرال دموکراسی در این کشورهاست و مدلی متفاوت است که در کشورهایی مثل بنگلادش مورد استقبال قرار گرفته است. همین بنده خدا به ما می گفت بیایید کتب شهید مطهری را ترجمه کنید و در اختیار ما قرار دهید تا ما اینجا آنها را تدریس کنیم که ما متاسفانه تا کنون نتوانسته ایم چنین کنیم. کلا ترجمه کار هزینه بر و البته لازمی است که در طویل مدت اثرش را می بینیم و ماندگار است؛ کما اینکه ترجمه هایی که صورت گرفته با استقبال مواجه شده است. 
علاقه عجیب به فیلم های ایرانی 
فرصت دیگری که در بنگلادش وجود دارد سینماست. بنگالها به سینما و تئاتر بسیار علاقه مندند. اتاق دوبله ای در بنگلادش داشته ایم که فیلمها در آنجا دوبله و در سالنی در رایزنی پخش می شده، منتها می طلبد به طریقی صدا و سیما وارد شده و برای برخی مشکلات فکری کند تا فیلمهای ایرانی در شبکه های آنها پخش شود که اتفاقا آنها هم شائقند که فیلمهای ایرانی را نمایش دهند. شدت علاقه به فیلمهای ایرانی به حدی بود که خود مردم از طریق جستجوی "فیلم ایرانی" در سایتهای جستجوگر، با فیلمهای مخملباف و پناهی مواجه شده و همانها را دانلود کرده و به عنوان فیلم ایرانی تماشا یا منتشر می کردند. با وجود شصت هفتاد کانال در آن کشور، جای شبکه پرس تی وی و فیلمهای ایرانی خالی است. 
مردم بنگلادش در مصرف از ایرانی ها جلوترند 
در بنگلادش فقر وجود دارد، اما به نظر من در مصرف از ما جلوترند. آنجا و همچنین در کشورهایی مثل هند و پاکستان ذره ای نان دور ریخته نمی شود. دور ریز غذاییشان کم است و در نعمتهایی هم که دارند اسراف نمی کنند. با وجود بارندگی و وفور آب در آنجا، هرمتر مکعب معادل بیش از 600 تومان محاسبه می شود؛ در حالی که در کشور ما که کشوری خشک محسوب می شود و آب تازه گران هم شده است و آشامیدنی است، متر مکعبی 130 تومان محاسبه می شود. برق هم در بنگلادش بسیار گران تر از کشور ماست. مردم در آنجا اسراف نمی کنند و نمی توانند اسراف کنند. در پاکستان خودرویی به نام مهران متعلق به شرکت سوزوکی که تولید خود پاکستان است، وجود دارد که موتور ضعیفی را در آن به کار می برند که در مجموع این خودرو صرفا برای درون شهر مناسب است. می گفتند این خودرو در هر صد لیتر چهار لیتر بیشتر نمی سوزاند. این را با خودرو های ما مقایسه کنید. در گرمای پاکستان، به خاطر پول برق اصلا عده ای نمی توانند کولر روشن کنند و از پنکه سقفی استفاده می کنند. اسراف حتی در نعمت هایی که دارند هم وجود ندارد. 




نظرات کاربران